نتایج جستجو برای عبارت :

راننده اتوبوس و مسافر هیکلی

مسافر تاکسى آهسته روى شونه‌ى راننده زد.چون میخواست ازش یه سوال بپرسه. راننده داد زد، کنترل ماشین رو از دست داد، نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس، از جدول کنار خیابون رفت بالا، نزدیک بود که چپ کنه، اما کنار یه مغازه توى پیاده رو، متوقف شد.
براى چندین ثانیه، هیچ حرفى بین راننده و مسافر رد و بدل نشد.
تا این که راننده رو به مسافر کرد و گفت: هى مرد! دیگه هیچ وقت، این کار رو تکرار نکن، من رو تا سر حد مرگ ترسوندى!مسافر عذرخواهى کرد و گفت: من نمیدونستم که
مسافر تاکسی، آهسته روی شونه‌ی راننده زد، چون می‌خواست ازش یه سوال بپرسه… راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد… نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس… از جدول کنار خیابون رفت بالا… نزدیک بود که چپ کنه… اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد… برای چند ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد… سکوت سنگینی حکم فرما بود، تا این که راننده رو به مسافر کرد و گفت: هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن… من رو تا سر حد مرگ ترسوندی! مسافر عذرخو
پیشنهاد میکنم اول پست پایین رو بخونید
 
یک سفر با اسنپ در قالب یک مسافر ( کلیک )
 
در اونجا و بخش اولش متن زیر رو نوشته بودم که ....
" ....   در انتها هم یک مقایسه بین 2 اپلیکیشن راننده و مسافر خواهم داشت و یک نکته فوق العاده مهم در خصوص کارکرد و کیلومتر که ارتباط مستقیم با بحث بنزین داره و تبعیضی که بین مسافر و راننده گذاشته شده! قضاوت با شما.... "
 
خب در این پست مقایسه آپ اسنپ مسافر و راننده هست که ببینید اسنپ چقدر به نفع مسافر گرفته و چقدر به نفع ؟؟؟؟
چگونه در مسافرت ها بهترین و بد ترین رستوران را از هم تشخیص دهیم؟!
سعی کنید وارد رستوران هایی که مقابل آنها اتوبوس پارک کرده نشوید! یک قانون بین المللی بین راننده های اتوبوس و رستوران داران بین راهی وجود دارد که میگه: مسافر از شما… و غذا، سیگار رایگان برای راننده ها و شاگردان اتوبوس و همچنین شستشوی رایگان اتوبوس از ما ..
به عبارتی مسافران قربانی خدمات رایگانی که رستوران داران به راننده های اتوبوس می دهند، می شوند
ولی بی شک موقع سفر رستوران
راست می‌گویند راننده‌ی اتوبوس سکته کرده است، اما راننده‌ی آن اتوبوس نه، راننده‌ی این اتوبوس. این کشور پر است از رانندگانی که سکته‌ی مغزی کرده‌اند. آن دائم الخمرهایی که مست قدرت می‌رانند و دوربین‌ها را از کار می‌اندازند. مسافر، دانش‌آموز زاهدانی‌ باشد یا دانشجوی تهرانی، کشاورز اصفهانی باشد یا کارگر اهوازی، اتوبوس راهیان نور و پر سر و صدا باشد یا هواپیمای عاشق کوه و یاسوج و دنا ، قطار سوخته‌ی تبریز باشد یا کشتی سوخته‌ی سانچی، کهریز
صد متر جلو تر یه خانمى کنار خیابون ایستاده بود. راننده ى تاکسى بوق زد و خانم رو سوار کرد. چند ثانیه گذشت... راننده تاکسى: چقدر رنگِ رژتون قشنگه!! خانم مسافر: ممنون. راننده تاکسى: لباتون رو برجسته کرده! خانم مسافر سایه بون جلوىِ صندلى راننده رو داد پایینُ لباشو رو به آینه غنچه کرد. خانم مسافر: واقعاً؟؟! راننده تاکسى خندید با دستِ راست دستِ چپِ خانم مسافر رو گرفتُ نگاه کرد. راننده تاکسى: با رنگِ لاکتون سِت کردین؟! واقعاً که با سلیقه این تبریک میگم! خ
{حکایات و تشرّفات - شماره 31}
 
ماجرای تعمیر اتوبوس حامل مسافر
 
صدای اذان از رادیو بلند شد، جوانی که صندلی کنار من نشسته بود بلند شد و به راننده گفت: نگه دار نمازمان را بخوانیم. راننده با بی تفاوتی جواب داد: الان که نمیشود، هروقت رسیدیم میخوانی. جوان با لحن جدی گفت: میگویم نگه دار... سر و صدا بلند شد، دستِ آخر نگه داشت، جوان نمازش را در جاده خواند و آمد کنارم نشست...
پرسیدم چه دلیلی داره که اینقدر برات نماز اول وقت مهمه؟ گفت: آخر من به امام زمان تعهد
داشتم برای لیلی شکلک در میاوردم که مسافر آخر سوار شد، همان خانوم مهربونی که وقتی وارد ایستگاه شد بهم لبخند زد و گفت morgen :) شارژ کارت اتوبوسش تموم شده بود و کارت پول همراه نداشت. شروع کرد با راننده چونه زدن که خب من الان کارت پول همراهم نیست و دارم می‌روم کلاس زبان و دیرم شده و ... راننده هم شوخی نداشت می گفت که برو از اون فروشگاه کنار خیابون کارتت رو شارژ کن و با اتوبوس بعدی بیا و خب به من مربوط نمیشه که کلاست دیر شده و خب حالا که کارت پول نداری، ن
۵
مایکل، راننده اتوبوس شهری، مثل همیشه اول صبح اتوبوسش را روشن کرد و در مسیر همیشگی شروع به کار کرد. در چند ایستگاه اول همه چیز مثل معمول بود و تعدادی مسافر پیاده می شدند و چند نفر هم سوار می شدند. در ایستگاه بعدی، یک مرد با هیکل بزرگ، قیافه ای خشن و رفتاری عجیب سوار شد.
او در حالی که به مایکل زل زده بود گفت: «تام هیکل پولی نمی ده!» و رفت و نشست.
مایکل که تقریباً ریز جثه بود و اساساً آدم ملایمی بود چیزی نگفت اما راضی هم نبود. روز بعد هم دوباره همین
مسافر تاکسی آهسته روی شونه‌ی راننده زد چون می‌خواست ازش یه سوال بپرسهراننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست دادنزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس…از جدول کنار خیابون رفت بالا…نزدیک بود که چپ کنه…اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شدبرای
چندین ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد… سکوت سنگینی حکم
فرما بود تا این که راننده رو به مسافر کرد و گفت: "هی مرد! دیگه هیچ وقت
این کار رو تکرار نکن… من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!"مسافر عذرخواهی کرد
وی اظهار داشت: تمام ۲۷ مسافر این اتوبوس در سلامت کامل هستند و علت دقیق این آتش سوزی توسط کارشناسان در دست بررسی است.ملک آباد در ۴۵ کیلومتری جاده مشهد - نیشابور واقع است.
 
به گزارش خبرنگار ایلنا از مشهد، مدیر روابط عمومی سازمان آتش نشانی مشهد در این خصوص گفت: در پی این حادثه و با درخواست آتش‌ نشانی شهر ملک آباد، آتش‌ نشانان ایستگاه‌های ۹ و ۳۹ مشهد به محل حادثه در شهر ملک آباد اعزام شدند.
رضا حیدری افزود: راننده این اتوبوس مسافربری با مشاهده
سلام
یک مقاله در مورد ردیاب اتوبوس (vndhf hj,f,s) و کاربرد های آن در ترمینال های مسافر بری در سایت جیپیران نوشته شده. برای مشاهده ردیاب اتوبوس و قیمت ردیاب روی لینک زیر کلیک کنید.
ردیاب اتوبوس یکی از انواع ردیاب خودرو ماهواره ای است. که مختص اتوبوس های بین شهری و سیستم میدیریت ناوگان اتوبوس رانی ساخته شده. همچنین نرم افزار ردیابی اتوبوس با امکانات کاربردی بررسی شده است.
ردیاب جی پی اس اتوبوس هشدار های مورد نیاز را به مالکان اتوبوس و یا شرکت های مسا
داشتم راجع به یه موضوعی دنبال عکس میگشتم رسیدم به پست زیر
 
 
جلوی دیکتاتور شدن اسنپ را بگیریم ( کلیک )
که کلا درباره این صحبت کرده که مسافر محترم ، 2 بار در یک روز سفرش رو لغو کرده و از طرف اکانت مسافر از طرف اسنپ مسدود شده.
 
لیست سوالات مطرح شده درباره اسنپ
سوال 1 : چرا در اسنپ  بلاک شدم؟؟؟بعد اون همه سفر؟؟؟سوال 2 . راننده ای که بعد از قبول سفر ، اون سفر رو لغو میکنه چه تنبیهی براش در نظر گرفته میشه؟؟؟سوال 3 . فاصله راننده با مسافر زیاده و چرا اسنپ
 
 
با اقدام به موقع مسافران و راننده این اتوبوس به سرعت از وسیله نقلیه تخلیه شدند و به کسی آسیب وارد نشد.
، یک دستگاه اتوبوس مسافربری که از جیرفت به سمت کرمان در حال حرکت بود بامداد امروز در مجاورت تونل آذر دچار حریق شد، با اقدام به موقع مسافران و راننده این اتوبوس به سرعت از وسیله نقلیه تخلیه شدند و به کسی آسیب وارد نشد.
آروم آروم جوری که خواب بچه هایی که بغل مادراشون بودن نپره تو ایستگاه یکی مونده به آخر نگه داشت . یک خانم مسن اومد جلوی در راننده و قبض گازش که یه کاغذی_ که میخورد بهش اخطار قطع باشه _بهش چسبیده بود  رو نشون راننده داد و گفت: آدرسش رو ببین ! چه خطی میره این جا؟ راننده اتوبوس همون طور که نشسته خم میشه سمت در راننده ،که خانم مسن پایینش واستاده ، برگه رو با دقت یه نسخه شناس که دنبال علائمی برای تایید نظریش میگرده نگاه میکنه ، اول زیر لب چیزی میگه که ا
سر سه راه... منتظر تاکسی ایستادم (میدون هست ولی نمیدونم چرا بهش میگن سه راه؟!).
دخترکی کم سن و سال، شاید حدود پانزده شانزده سال منتظر تاکسی ایستاده. با مانتویی بسیار کوتاه و جلو باز (اینش به من ربطی نداره).
سوار تاکسی شدم. اونم گفت... بعد گفت که پول ندارم.
راننده مرد سن بالایی بود و گفت بیا بالا.
در طول راه راننده چندین بار ایستاد تا مسافر سوار و پیاده بشه. حالا همین دختر خانم که خودش رو تو ماشین ولو کرده بود گفت: آقا تندتر برو من کار دارم!
راننده هم ب
خیابان کمی شلوغ بود و آقای یوسفی، راننده اتوبوس شهری را هر چند از گاهی پا به ترمز می کرد. به هر ایستگاهی هم که می رسید، تعدادی مسافر از لابه لای هم، سوار و پیاده می شدند و با هر بار باز و بسته شدن در، سوز و سرمای پاییزی به داخل اتوبوس راه می یافت. آسمان نیمه ابری بود و خورشید سعی می کرد که خود را از لا به لای ابرها بیرون بکشد و نور و گرمای ضعیف اش را از شیشه ی اتوبوس به داخل آن عبور دهد. روی سومین تک صندلی ردیف زنانه نشسته بودم.آقای یوسفی را می دیدم
بعد از رزرو بلیط اتوبوس نسخه الکترونیکی بلیط به ایمیل مسافر پست می شود. با دانلود این نسخه از ایمیل خود میتوانید بلیط را پرینت گرفته و نزد خود نگه دارید. البته چندان نیاز نیست حتما این کار را انجام دهید . نیم ساعت قبل از سوار شده به اتوبوس هم می توانید با مراجعه به پایانه مورد نظر قبوض بلیط خود را دریافت کنید. 
 
اتوبوس یکی از قدیمی ترین وسیله نقلیه عمومی می باشد که هنوز هم دارای طرفداران زیادی است. سفر با اتوبوس ویژگی ها و مزایای زیادی دارد که
 
 
 
پیرمرد روی صندلی نشست و خوب که جاگیر شد گفت: آقای راننده من صادقیه پیاده میشم.
راننده: پدر جان ما میریم متروی ارم سبز.
پیرمرد: خب منو صادقیه پیاده کن.
راننده : ما اصلا صادقیه نمیریم.
پیرمرد : پس من چیکار کنم؟
راننده در حال پیچیدن داخل ستاری : ایستگاه بعدی پیاده شو، سوار ماشینای صادقیه بشو.
پیرمرد بلند شد و رفت جلو کنار راننده ایستاد. به ایستگاه نزدیک شدند، یک اتوبوس در ایستگاه مشغول سوار و پیاده کردن مسافر بود.
راننده : پدر جان باید سوار این
فصل اول: دیدار
همسرم فواد با کلی دلتنگی مرا به ترمینال جنوب رساند تا برای رفتن به دانشگاه راهی قم شوم. همین که وارد ترمینال شدم مرا به روزهایی برد که تنهایی، تنها همسفرم بود در این جاده غربت. لحظه ای را به یاد آوردم که تا خود قم به فواد پیامک می دادم و اشک می ریختم. 
فواد مرا تا پای اتوبوس رساند و سوار که شدم از پشت شیشه با چشمهایش مرا بدرقه کرد و رفت تا غصه چشم هایم بی تابش نکند. اتوبوس هنوز چند صندلی خالی داشت، راننده بدصدا هم با صدای بلند مسافر
سوال اول:
بعضی از ماهها ۳۰ روز دارند بعضی ۳۱ روز چند ماه ۲۹ روز دارد؟
سوال دوم:
آخر دنیا چیست؟
سوال سوم:
فرض کنید راننده یک اتوبوس برقی هستید.
در ایستگاه اول 6 نفر وارد اتوبوس می شوند ، در ایستگاه دوم3 نفر بیرون می روند و پنج نفر
وارد می شوند . راننده چند سال دارد ؟ 
لطفا با دید متفاوتی به سوالات نگاه کنید
 راننده تاکسی گفت: 
بهترین شغل دنیا راننده تاکسیه،
چون هر مسیری خودت بخوای میری،
هر وقت دلت خواست یه گوشه می ‌زنی بغل استراحت می ‌کنی،
هی آدمهای جدید و مختلف می بینی، حرف‌های مختلف، داستان ‌های مختلف.
گفتم: خوش به حالتون. 
راننده گفت: حالا اگه گفتی بدترین شغل دنیا چیه؟ 
گفتم: چی؟ 
راننده گفت: راننده تاکسی،
چون دو روز کار نکنی دیگه هیچی تو دست و بالت نیست، 
از صبح هی کلاچ، هی ترمز، پادرد، زانودرد، کمردرد، 
با این لوازم یدکی گرون، یه تصادفم ب
+صندلی عقب تاکسی نشسته بودم و به آرمان فکر میکردم. دلم شور میزد. امروز هم سر کلاس نیومده بود.
درحالی که از شیشه به بیرون خیره شده بودم، گوشه ذهنم صدای گفتگوی راننده و مسافر جلویی رو می شنیدم :مسافر : اونجا دارن چه کار میکنن؟ راننده : دارن برای سیل زده ها پول جمع می‌کنند. همه اش مسخره بازیه! میلیارد میلیارد پول جمع میکنن جلوی این مسجدها، و بعد هم همه اش رو میکشن بالا، کثافتا. اصلا چه معنی داره کمک جمع کنن؟ مسافر : آقا سیل زده منم، من!. پول رو باید ب
 
استاد کاظمی توضیح داد: با نزدیک شدن به فصل سرد و افزایش ذرات آلاینده هوا، وظیفه سازمان است تا با نظارت بر سلامت و ایمنی اتوبوس هایی که در سطح شهر تردد می کنند، سهم خود را در کاهش آلودگی ها ایفا کند.
 
رئیس سازمان حمل و نقل بار و مسافر شهرداری کرج، گفت: با شروع فصل مدرسه، تعداد اتوبوس ها در خطوط پرتردد شهر افزایش می یابد.به گزارش تین نیوز به نقل از ایسنا، مجید استاد کاظمی اظهار کرد: علی رغم این که راه اندازی خطوط اتوبوس ویژه مدارس در قانون مشخص
آسمان رو به تاریکی می رفت. چراغ پشتی قرمز رنگ‌ِ ماشین ها، روشن شده بود و جاده ها هم پر از ازدحام. تنها صدایی که در داخل تاکسی می آمد، صدای ترانه ای شاد بود و من، در عالم هپروتی بودم که ناگهان، مؤذن زاده ی اردبیلی، از گلدسته ی گوشی یک مسافر، بانگ اذان مغرب را سر داد. نوای اذان، همراه با آن ترانه ی شاد، وصله ی ناجوری بود. به همین خاطر مسافر، با عجله گوشی اش را خاموش کرد و مؤذن زاده هم دیگر نخواند. شاید هم مسافر، از آشکار شدن باور هایش شرم داشت. از آن
سوار اتوبوس شهری بودم. به این فکر افتادم که بد رانندگی کردن راننده اتوبوس چقدر بر اصطحلاک اتوبوس تاثیرگذار است. ابعاد اجتماعی و فرهنگی و قانونی قضیه به کنار. انسان زمانی که چشمی بالای سر خود نبیند قطعا سرکشی می کند در هر جایگاه و مقامی. 
با این سامانه بلیت الکترونیکی که برای اتوبوس های درون شهری راه افتاده، خیلی از مشکلات حل شده و خیلی دیگر با همین سامانه و اندکی شعور مدیریت قابلیت حل دارد. از مشکلات حل شده می توان به نبود پول خرد و مکانیزه شد
به گزارش همشهری آنلاین امروز سایت «independent» انگلیس بخش جدیدی از مصاحبت های دیروز متصرف ایرلندی پرسپولیس را منتشر کرد. استوکس تو این بخش بوسیله روایت تادیب شدنش از سوی روی کین داخل زمان حضورش درون ساندرلند می پردازد. استوکس درباره این ماجرا، گفت: نصیب به دلیل تاخیر یک دقیقه ای اتوبوس آویشن را از مشت دادم. وقتی به باشگاه رسیدم، دیدم اتوبوس درهایش ودیعه شد و حرکت کرد. دیدم که درهای اتوبوس آویشن باز بود اما روی کین(سرمربی وقت) بوسیله راننده اجاز
خاطرات اربعین نود و هشت: (شماره هشت)
ساعتای 8ونیم صبح بود که من و محسن اصـ... با راننده پراید برای رفتن به سمت مرز با نفری 200 تومن توافق کردیم.
ولی بهش گفتم تا بقیه رفیقامون بیان، یه ساعتی باید منتظر بمونه.
اون دلالی که ما رو به راننده معرفی کرده بود گفت کوله پشتی هاتون رو بذارین داخل ماشین. می خواست که تا بچه ها میان، ما احیانا ماشین ارزون تر یا بهتر پیدا نکنیم و بزنیم زیرش!
خلاصه منتظر اومدن بچه ها شدیم.
بچه ها یکی یکی می اومدند. بغل خیابابون نشست
روزا پارکس یک فعال حقوق مدنی بود که از تسلیم صندلی خود به مسافر سفید در اتوبوس جداگانه در مونتگومری آلاباما امتناع ورزید. سرپیچی او باعث شد که مونتگومری اتوبوس بایکوت شود. موفقیت این کشور تلاش های سراسر کشور را برای پایان دادن به تفکیک نژادی در تأسیسات عمومی آغاز کرد.پارک رزا کی بود؟روزا پارکس رهبر حقوق مدنی بود که امتناع از دادن صندلی خود به مسافر سفید در اتوبوس جداگانه منجر به مونتگومری اتوبوس بایکوت شد. شجاعت او منجر به تلاش های سراسر کش
روزا پارکس یک فعال حقوق مدنی بود که از تسلیم صندلی خود به مسافر سفید در اتوبوس جداگانه در مونتگومری آلاباما امتناع ورزید. سرپیچی او باعث شد که مونتگومری اتوبوس بایکوت شود. موفقیت این کشور تلاش های سراسر کشور را برای پایان دادن به تفکیک نژادی در تأسیسات عمومی آغاز کرد.پارک رزا کی بود؟روزا پارکس رهبر حقوق مدنی بود که امتناع از دادن صندلی خود به مسافر سفید در اتوبوس جداگانه منجر به مونتگومری اتوبوس بایکوت شد. شجاعت او منجر به تلاش های سراسر کش
 
برای مرخصی از ایلام به تهران می آمدم، نزدیک کرج، نماز صبح داشت قضا می شد، از راننده خواستم اتوبوس را نگه دارد تا نماز بخوانم. راننده گفت تا تهران توقف نداریم. دید اصرار می کنم، بالاخره اتوبوس را نگه داشت. هوا سرد بود. در عرض دو سه دقیقه نماز را خواندم. وقتی برگشتم دیدم اتوبوس رفته و ساکم را هم برده است.
 
خاطرات شهید حسن باقری
منبع: ملاقات در فکه، ص 39
خواستم با کالسکه لیلی از در جلوی اتوبوس وارد بشم که راننده در را باز نمی‌کرد و هی ایما و اشاره که از در وسط بیایید بالا!
سر کالسکه رو کج کردم به سمت در وسط اتوبوس و منتظر موندم مسافرها پیاده شدند، وقتی با کالسکه جا گیر شدیم، دیدم که وسط راهروی ابتدای اتوبوس یه سگ خوابیده اندازه گراز :دی خب قاعدتا لجم گرفت و تو دلم گفتم که به! بیا! سگ عزیز بر کالسکه بچه اولویت داشته! صاحب سگ هم همون جا در صندلی اول نشسته بود و با راننده گپ می‌زد و من هر چند یکبار ن
 عنوان این پست رو شما بگید؟
اکثر شغلهایی که وجود داره علاوه بر بعد شغلی که داره یه بعد اون به منظور رفاه حال مردم  هم داره اما
متاسفانه اون بعد رفاه حال مردم  نادیده گرفته میشه وفقط هدف شده کسب سود منفعت خودشخص
مثلا همین وسائل نقلیه عمومی رو .حالا شهرهای بزرگ خوبه خط بندی هستند ول شهرهای کوچک نه
هرکی هرمسیر بخواد میره دیگه بقیه هم هیچ حالا این به کنار اون مسیری هم که نمیره  به مشتریش
میگه اگه فلان قیمت بدی میبرم خداییش این انصافه که تاکسی دار
به هرحال دیر یا زود به ما می‌رسند. امیدها، آرزوها، امیال، معجزه‌ها، جادوها، تمام آنچه می‌خواهیم و گهگاهی امید به دست آوردن‌شان یا یأس از دست دادن‌شان  باعث خارش روح‌مان می‌شود.همه‌شان مثل راننده اتوبوس‌های وراج در همان ایستگاه اول ایستاده‌اند و حواسشان به مسافران منتظر در ایستگاه‌ها نیست.اما آخرش که چه؟به هرحال باید حرکت کنند و مسافران‌شان را سوار کنند!  
به نام خدا
اتوبوس VIP پیدا نمی‌شود. حالا باید این همه(!) راه را با یک اتوبوس خیلی خیلی معمولی بروم. کنار خانمِ جوانِ سرماخورده ای می‌نشینم. پدر و مادرم رفته‌اند و این بغض رهایم نمی‌کند.
ابرهایی که نه می‌بارند و نه می‌روند، صدای دعوای یک زن و شوهر با راننده برای صندلی، یک لاکپشت عروسکی که زیر آینه تاب می‌خورَد، دو پرچم کوچک بارسلونا و منچستر یونایتد که اصلاً نمی‌دانم برای چه نصب کرده اند، دو برچسب آدیداس بالای هر دو در اتوبوس.
گلویم درد می‌
من دیشب راه افتادم با اتوبوس اومدم تهران از شهرمون. و من همیشه از بس استرس مسیر دارم، هیچ وقت خوابم نمیبره و تا صبح جاده رو نگاه میکنم. میترسم راننده یه وقت خوابش بگیره، یا حتی میترسم راننده سکته کنه. از کنار این نفت‌کشا هم که رد میشیم فقط به دقت نگاه می‌کنم و نفسم در نمیاد. بدترین قسمت جاییه که یه ماشین سنگین تو جاده هست، یه کامیون داره ازش سبقت میگیره و در همون حین اتوبوس هم وارد سبقت میشه، من همش میگم خب الان اگه خدای نکرده یک ثانیه این کامی
(عکس دانش آموزان کلاس اول مدرسه ریحانه دشتک)
شما چطوری به مدرسه، دانشگاه یا سرکار می رین؟ آیا از وسایل نقلیه ی عمومی مثل اتوبوس استفاده می کنین؟ اگر برای رفت و آمدهای روزانه تون از اتوبوس یا سرویس  استفاده می کنین بهتره که امروز مهربونیتون رو ببرین سمت راننده های اتوبوس که الحق شغل سختی دارن. با وجود ترافیک، گرما و سرما دایم پشت فرمون هستن و با هزار و یک نفر سر و کله می زنن. اگر اتوبوس زود بیاد یه عده غر میزنن، اگر دیر بیاد یه عده ی دیگه شاکی ه
✨﷽✨
داستان کوتاه پند آموز
مدرسه‌ای دانش‌آموزان را با اتوبوس به اردو می‌برد. در مسیر حرکت، اتوبوس به یک تونل نزدیک می‌شود که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده می‌شود: «حداکثر ارتفاع سه متر»ارتفاع اتوبوس هم سه متر بود ولی چون راننده قبلا این مسیر را آمده بود با کمال اطمینان وارد تونل می‌شود اما سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده می‌شود و پس از به وجود آمده صدایی وحشتناک در اواسط تونل توقف می‌کند.
پس از آرام شدن اوضاع مسئولین و راننده پیا
 
در این پست که بروز خواهد شد در باره مشتری مداری می نویسم ....
 
=====================
 
مشتری مداری ، غیراز تعریف دانشگاهی ش، یعنی وقتی مسافری ماشین میخواد و شارژ ش تموم میشه، کارشناس فروش زنگ میزنه و میگه درخواست سفرتون ثبت شد.... 
مهم اونه که مسافر بدونه چقدر عزت داره.. کارشناس فروش هم این حس رو میگیره و ارزش کاری که می‌کنه ...
 
=====================
 
مشتری مداری ، یعنی اونروز خانومی  اورژانسی باید می‌رفت بیمارستان ونمیدونست کجا بره و تنگی نفس داشت.... کارشناس
اگه بدونین چه کونی ازم پاره شد تا به اتوبوس رسیدم
می دونم بی ادبیه اما واقعا برای بیانش لازم بود همین کلمه رو به کار ببرم
یارو راننده و تعاونی تلفن بر نمی داشتن
دیر رسیدیم
با بابام دعوام شد ریدیم به هم
تو ترمینال مثه خر بدو بدو می کردیم
قلبم اومده بود تو دهنم چون اگه جا می موندم بابام جرم می داد
القصه الان تو اتوبوس در خدمت تونم
با یه کفش مجلسی کثیف و خاکی که زیرش جوراب اسپورت پوشیدم :/
تازه شلوار پامم شسته بودم خشک نشده خیس خیس پامه
تا اونجا سرد
..رسیدم ترمینال به خط واحدی چیزی نمیرسیدم رفتم سراغ تاکسیای مسیر خوابگاه راننده بهم گفت بشین داخل دوتا دیگه مسافر بیاد حرکت میکنم من که سوار شدم  همون موقع دوتا پسر دانشجو رسیدند اونا هم میخواستن بیان  سمت خوابگاه  تا این دوتا اومدند بشینند راننده با یه لهجه اصفهانی غلیظ گفت (آ فقط قبلی نشستنی یه زحمت بکشید این ماشینا یه هل بدید روشن بشد) طبیعتاا من که نباید پیاده بشم برای هل دادن پس من خیلی شیک و مجلسی داخل ماشین نشستم راننده خودش در حالی ک
 در حال حرکت به سمت سوریه موقع اذان مغرب و عشا به هم رزمانش گفته بود که به راننده بگن بایسته بعد راننده ی اتوبوس گفت الان جایی برا نماز خوندن پیدا نمیشه و نیم ساعت بعد به مقصد میرسیم و شهید شالیکار در جواب به آنها گفت من یک سال مراقبت کردم نماز اول وقتم را از دست ندهم شما باعث شدین که من نماز اول وقتمو از دست دادم. و خیلی ناراحت و نگران بود و سرش را به شیشه ی اتوبوس خم کرد و اشک از چشم هایش جاری شد از اینکه نماز اول وقت رو بعد از یک سال از دست داده
مدرسه‌ای دانش‌آموزان را با اتوبوس به اردو می‌برد. در مسیر حرکت، اتوبوس به یک تونل نزدیک می‌شود که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده می‌شود: «حداکثر ارتفاع سه متر»ارتفاع اتوبوس هم سه متر بود ولی چون راننده قبلا این مسیر را آمده بود با کمال اطمینان وارد تونل می‌شود اما سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده می‌شود و پس از به وجود آمده صدایی وحشتناک در اواسط تونل توقف می‌کند. پس از آرام شدن اوضاع مسئولین و راننده پیاده شده و از دیدن این صحنه نار
بیدار شدم. خیال می‌کردم رسیده‌ایم مشهد. یک چشمی و با موهایی پریشان از پسری که روی صندلی ردیف کناری من نشسته بود پرسیدم «الان باید پیاده شیم یعنی؟» متوجه نشد که با او صحبت می‌کنم. مرد جوانی که کنارش نشسته بود از من پرسید «ترمینال مشهد منظورته؟» گفتم آره. گفت «نه، هنوز نرسیدیم.» یکی از کسانی که توی اتوبوس کار می‌کرد آمد و با لبخند گفت «نماز و سرویس بهداشتی. نیم ساعت دیگه نگید چرا نگه نداشتید.» سریع پوشیدم و رفتم پایین. طلوع خوش‌رنگی بود. ولی ا
سم، کارمند عادی یک شرکت کوچک است. روزی او به خاطر کارهای اضافه بسیار دیر به ایستگاه اتوبوس رسید.او که بسیار خسته بود به خودش گفت: تا اتوبوس بیاید، کمی بخوابم. بیست دقیقه بعد، اتوبوس آمد. این اتوبوس دو طبقه بود. سم وقتی دید در طبقه دوم کسی نیست بسیار خوشحال شد و گفت: آه می توانم دراز بکشم و کمی بخوابم.
او سوار اتوبوس شد و در حالی است که به طبقه دوم می رفت، پیرمردی که کنار در اتوبوس نشسته بود به او گفت: بالا نرو، بسیار خطرناک است.
 
سم ایستاد. از قیاق
مسافرت با اتوبوس از جمله مقرون به صرفه ترین راه های سفر است. به همین جهت، بلیط این وسیله نقلیه از گذشته، همواره در تمامی مسیرها ارائه شده و پر فروش نیز بوده است. همین تقاضای بالا نیز موجب شد تا بلیط اتوبوس علاوه بر پایانه های مسافری و تعاونی ها، در سامانه های فروش اینترنتی خدمات سفر هم به مسافران ارائه شود. بدین ترتیب کاربران محترم می‌توانند به راحتی بلیط اتوبوس را نیز همچون سایر انواع بلیط سفر نظیر بلیط هواپیما داخلی و خارجی و بلیط قطار از
1.وقتی از کاری خوشت نمیاد حاضری حتی خونه تکونی کنی که از انجام اون کار طفره بری.مثل امروز من که از جادکمه زدن واسه یه لباس طفره رفتم.این که میگن گاو رو پوست میکنه دمشو میذاره دقیقا منم.یه طرح انتخاب میکنم و پارچه رو میبرم و میدوزم و به جادکمه زدن که میرسم وا می مونم.همه ش ترس از خراب شدنش رو دارم.تو برش هم خطا کردم ولی الان ازش لذت میبرم،اما جادکمه هنوز برام کار تخصصی به نظر میرسه.
2.برگشتنی از باشگاه با ماشینی اومدم که راننده ش فامیل دور بود.من ک
کسانی که ساکن الهیه، بهداری و دادگستری هستن کم و بیش راننده های کارسان (بهشون باید گفت مینی، مینی بوس) رو میشناسن.
یکی از اونها اسمش مسعود بود. چند روز پیش رفتم سر ایستگاه منتظر شدم بیان دیدم هیچ خبری نیست. اومدم پشت جایگاهِ ایستگاه تا زیر سایه باشم. دیدم یه اعلامیه زدن. با دیدنش خشکم زد.
خودِ مسعود بود. "جوانمرگ مسعود ریخکی". دنیا رو سرم خراب شد. اینقدر ناراحت شدم که همون لحظه اشک تو چشمم حلقه زد. ناچار شدم با اتوبوس برم خونه. تو اتوبوس هم همه در
اسنپ؛ موجی که چند روزی فضای مجازی را فراگرفت و با انتشار عکسی از دیدار راننده و مسافر به ساحل سکوت و انفعال نزدیک می‌شود. عکسی که پر بود از دردهایی که نمی‌شود گفت و اجباری که لبخندش هم مضحک است و آینده‌ای که به آتش زیر خاکستر می‌ماند! همان رعب و ترسی که گاهی ما را به رعایت قانون وامی‌دارد سبب شد امر به معروفِ راننده یک شبه میوه دهد و امان از درختی که ریشه ندوانده باشد و فقط #او ست که می‌داند این درخت بی‌ریشه در تندباد بعدی چه پیامدهای ناگوا
رفیقم میگفت : ۳۰ سال پیش خواستم برم شیراز، رفتم ترمینال و سوار اتوبوس شدم. صندلی جلوم زن و  شوهری بودند که یه بچه تپل و شیرین ۳ یا ۴ ساله  داشتند. اتوبوس راه افتاد، ۱۶ ساعت راه بود. طی راه؛ بچه تپل و شیرین که صندلی جلو بود هی بسمت من نگاه میکرد و میخندید.چند بار باهاش دالی بازی کردم و بچه کلی خندید. دست بچه یه کاکائو بود که نمیخوردش. تو دالی بازی؛ یهو یه گاز از کاکائو بچه زدم،بچه  کمی خندید.
کمی بعد مادر بچه با خوشحالی به شوهرش گفت: ببین بالاخره ک
تو اوج گرما
یه ساعت دو دو تا چارتا میکنم که با مترو برم یا اتوبوس
و مترو رو انتخاب میکنم به خاطر کولرش
به این فک میکنم که باید دور دنیا بچرخم تا برسم خونه
و تهش میگم به درک! بهتر از گرمای اتوبوس و معطلیشه...
بعد همینطور که با مهدیس داریم سینه کش افتاب میریم سمت بیارتی و ایستگاه مترو 
یه دفعه اتوبوس بهشتی صادقیه ( تک اتوبوس زرد کولر دار این خط ) از جلوم رد میشه و میپرم بالا ! 
میرم ته اتوبوس میشینم و پرده رو میکشم و از نور افتاب و سرمای کولر لذت میبر
دقیقا  یادمه که بعد از ماجرای گرونی بنزین ، رفتم اسنپ و ثبت نام من در اسنپ توسط یکی از این بازاریاب هایی که سر میدانها و چهار راه ها وایساده که نوشته ثبت نام اسنپ ، ثبت نام شدم!!! بعد از ثبت نام ، اون اقای بازاریاب یه توضیحات کلی بهم داد و بعدش فردائیش بهم یه برگه راهنما داد که کار با اپ راننده اینجوریه و اینا و منم اولین بارم بود که از اون اپ استفاده میکردم.
 
نسخه قبلی اپ اسنپ اینطوری بود که مثلا وقتی درخواست می اومد داد میزد : اسنپ! ولی تو نسخه ج
جوک جدید
اگر دنیارو مثل یک اتوبوس در نظر بگیریم 
ردیف اول  و دوم سوئیس و انگلیس نشستن
ردیف سوم و بعدیا هم که امریکا و عربا 
اگه فکر کردین ما تو صندوق عقب نشستیم اشتباه میکنید اتوبوس صندوق عقب نداره ما داریم دنبال اتوبوس میدویم :)
تا سه ماه پیش می تونستم گه گداری از تپ سی یا اسنپ استفاده کنم ولی تازگی ها قیمت هاشون عجیب رفته بالا! برای همین توفیق اجباری داشتم که بیشتر سوار اتوبوس بشم. ولی این مورد همیشه منو آزار میده چرا ده ثانیه دیر به اتوبوس رسیدم یا چرا باید بیست دقیقه وایسم تا اتوبوس بعدی بیاد. این بود که همون لحظات این ایده استارت آپ اتوبوسی به ذهنم رسید.
داستان خیلی ساده است. کافی است یک ردیاب مشابه این شرکت ردیاب ایده آل روی اتوبوسها نصب بشه که موقعیتشون را به صور
لیست سایت‌های داخلی برای گرفتن بلیت اتوبوس با اینترنت ملی 
 
پایانه اولین و معتبرترین سامانه خرید و رزرو بلیط اتوبوس و قطا
 
سفر 724 آسان ترین راه رزرو و خرید بلیط اتوبوس
 
بلیط اتوبوس | مستر بلیط سامانه خرید اینترنتی بلیط اتوبوس
 
خرید اینترنتی بلیط اتوبوس | سایت علی بابا
 
 
 
 
 
لینک کانال
لینک گروه
لینک وب   
 
با ما بروز باشید
یه زمانی که صفحه تقویم زیاد هم از اون دور نیست بردخون اتوبوس داشت و مردم برای جابجایی تو شهر از ایستگاه اتوبوس استفاده میکردن... درست شنیدین بردخون اتوبوس داشته (کاش تا وقت داشتیم ازش عکس یادگاری میگرفتیم بلاخره از عکس یادگاری با مسئولین که خاطره اش زیباتره مگه نه؟)بزرگتر شدیم گفتن شهرداری بدهکار شده، راننده اتوبوس بیمار شده، مردم هم مایه دار دیگه کسی از اتوبوس استفاده نمیکنه!!چند روزی نگذشت با مجوز شورا اتوبوس شهرداری به مزایده رفت و با مه
 
انیشتین برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت بطوریکه به مباحث انیشتین تسلط پیدا کرده بود! یک روز انیشتین در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی می کند؟
راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و ...او جای انیشتین سخنرانی کند چرا که انیشتین تنها در یک دانشگاه استاد
رویِ صندلی اتوبوس نشسته بودم و تقریباً کسی‌هم وسطِ اتوبوس سَرِپا نبود. تو ایستگاه بعدی مردی پا به سن گذاشته با چهره‌ای جا افتاده و ریشی از تَه زده و سبیلی کاملاً مردانۀ مردانه واردِ اتوبوس شد. کُلاهِ نمدی قهوه‌ای رنگی رویِ سرش داشت که گوش‌هایش را نمی‌پوشاند. چندین نفر بُلند شدند و جایشان را به‌او تعارف کردند ولی مرد قاطعانه نپذیرفت! من فقط نگاه می‌کردم. با خودم گفتم:«تعارف را کنار بذار مرد! بنشین رویِ یکی از صندلی‌ها!» اتوبوس حرکت کرد و
فقط برای چند لحظه خوابم برد. با ضربه ی آرامی که دسته صندلی جلویی به پیشانی ام زد بیدار می شوم. اتوبوس خالی شده . همین چند لحظه پیش بود که به سختی جایی برای نشستن پیدا کرده بودم. چراغِ قرمز رنگِ تابلوی بستنی فروشی توجهم را جلب می کند. تازه به خاطرم آمد در همان چند لحظه ای که خوابم برده اتوبوس دو ایستگاه از مقصد همیشگی ام رد شده است . سریع بلند می شوم و کمی با تلو تلو خوردن ناشی از حرکت اتوبوس خود را به کنار راننده می رسانم .
آقا ببخشید من خوابم برد ب
همانطور که می دانید، یکی از روش های اجاره اتومبیل، اجاره خودرو با راننده می باشد. این روش از اجاره خودرو نسبت به اجاره بدون راننده ارزان بوده و مورد پسند بسیاری از متقاضیان است. همچنین شما با اجاره خودرو با راننده دیگر ناچار به پرداخت خسارت در صورت بروز حادثه نمی باشید.
آن دسته از مسافرانی که از کشور های دیگر به ایران سفر می کنند، می توانند از این روش برای تردد در شهر استفاده نمایند. شرکت اجاره خودرو رنتینال، خدمات ویژه و متفاوتی نسبت به دیگر
امروز چه روزی بود اصن انگار قسمت نبود برم کلاس :/ لباسام پوشیدم رفتم کفشم بپوشم نبود.همه جارو گشتم نبود.زنگ زدم مامانم گفتم کفشام کجا؟ گف جا کفشی دیدم نبود بعد گفتم مامان یکم بیشتر فک کن یهو گف تو انباری :///// رفتم تو انباری اونجا بود. خلاصه که ۱۰ وقتم اینجوری گرفته شد.بعد اتوبوس اول که سوار شدم وسط راه خراب شد و خاموش کرد بعد دیرم شده بود. خواستم اسنپ بگیرم که چون به هیچی و هیچکی اعتماد ندارم زنگ زدم به مامانم اطلاع بدم که اگر ربوده شدم بدونن چجو
وقتی وارد اتوبوس شدم پیرمرد به صندلی کنار دستش اشاره کرد. من هم با ادب و احترام کنارش نشستم و چاق سلامتی کردم. اول از همه پرسید: بچه اصفانی؟
گفتم: آره پدر جون، اما زیاد دل خوشی ازش ندارم.
دستشو از خنده روی پاهای لاغرش میزد و گفت: ایولا، باهات میشه شوخی کرد؟ آخه تو جوونی، باید شاد باشی!
آب دهانش را به سختی صاف کرد و گفت: قدیما میگفتن اگه میخوای پول در بیاری برو تیرون( تهران). اگه میخوای خرجش کنی برو شیراز. اگه خواسی بمیری بیا اصفان خودمون...
دیدم همه
کرایه اتوبوس
وسایل حمل و نقل عمومی امروزه نقش بسیار مهمی در زندگی مردم دارند. بطوریکه حجم بسیاری از افراد برای جابجایی تا محل مورد نظر از آنها استفاده می کنند. یکی از پرکاربردترین این وسایل ، اتوبوس می باشد. اتوبوس ها انواع مختلفی دارند و سرویس های مختلفی را در بر می گیرند. از کرایه اتوبوس دربستی گرفته تا اجاره اتوبوس واحد گشت.
کرایه اتوبوس مزایای بسیاری دارد. هزینه پایین کرایه اتوبوس باعث شده تا انتخاب نخست بسیاری از افراد اتوبوس باشد. ال
♦️جزییات اجرای فاصله‌گذاری اجتماعی در اتوبوس‌ها از شنبه/ رزرو صندلی اتوبوس دربستی 
مدیرعامل شرکت واحد اتوبوسرانی شهر تهران:
از روز شنبه مسافران با علامت‌هایی بر روی صندلی‌های اتوبوس مواجه می شوند.
بر روی صندلی‌های ۲تایی، تنها یک نفر می‌تواند بنشیند و صندلی خالی نیز با علامت مشخص می شود؛ همچنین در کف اتوبوس‌ها علامتی نصب خواهد شد که مردم را به رعایت فاصله گذاری اجتماعی دعوت می کند.
اگر اتوبوس، دارای مسافران زیادی بود، مردم از سوار شد
مردی میانسال در اتوبوس واحد نشسته بود
از این و آن می پرسید: ببخشین ایستگاه آخر این اتوبوس کجاست؟ اونجا مسجد هم هست؟
پرسیدند: چی شده؟ چرا ایستگاه آخر؟ چرا مسجد؟
...
مرد میانسال پاسخ داد: من بیکار شدم. نمی خوام زنم و بچه هام متوجه بشن و شرمنده اون ها بشم.
با اتوبوس واحد وقت می گذرونم و تو مسجدها بی دلیل می نشینم تا شب بشه و وقتی همه خوابن برم خونه.
...
خیلی دلم رو سوزند. طفلکی
اتوبوس در لغت یعنی بوس اتوماتیک، یعنی بوس پی در پی. یعنی اگر ضحاک هم نباشی باز مارهایی خواهند رویید که جز به خوردن مغزت رضایت
نمی دهند. در این سرزمین،
مسافرت زمینی همواره بوی آسمانی شدن داده است و اتوبوس زودتر از آخوند شما را به
خدا رسانده است. از میان نام های شرکت
های مسافربری، رویال به معنای سلطنتی می باشد، اما مشخص نیست سلطنت چه
کسی؟مسافر،راننده،صاحب ماشین یا شرکت؟ این که طفلک اتوبوس دیر راه می افتد فراخور
ژن اوست اما این که وسط جاده دوبا
دیروز عصر که داشتم از دفتر برمیگشتم مشغول صحبت با مستر اچ بودم.....از اینکه بابا اینا گفتن تاریخ عروسی رو مشخص کنین و ....
خوبی محل کارم اینه که با اتوبوس همش چند ایستگاه تا خونه فاصله س....و من اکثرا ترجیحم اینه که با اتوبوس برم و دردسر پیدا کردن جای پارک رو برای ماشین نداشته باشم.....مخصوصا صبح ها که هر وقت ماشین بردم قشنگ پشیمون شدم اینقدر که بلوار رو چندین مرتبه دور زدم تا جای پارک گیرم بیاد.....
توی اتوبوس بودم و گرم صحبت با مستر اچ که یهو مسافرا د
 
سفر مرا به باغ در چند سالگی‌ام برد
و ایستادم تا
دلم قرار بگیرد، 
صدای پرپری آمد
و در که باز شد
من از هجوم حقیقت به خاک افتادم.*
 
 
چقدر «مسافر» بودم  :)  
 حتی به اندازه‌ی توضیح یک خطیِ «من از مجاورت یک درخت می‌آیم».
  
 
وسوسه‌ی بعدی سفرم...
  
«خیال می‌کنم
در آب‌های جهان قایقی است»
  
 
 *سهراب
 
خاطرات اربعین نود و هشت: (شماره هفت)
صبح پنج شنبه هجده آبان شد.
دیشب با (محسین اصـ....) قرار کردیم من سر صبح برم ترمینال جنوب ببینم اتوبوسی تاکسی چیزی برا مرز هست یا نه. محسن هم قرار شد بره ترمینال آزادی.
ساعتای 6 صبح اینا بود که لباس پوشیدم اومدم از اتاق بیرون. دیدم درب خوابگامون بسته اس و نمیشه اومد بیرون. ساعت 6ونیم در رو باز میکردن. تا اون موقع صبر کردم.
با بی آرتی و مترو حرکت کردم.
رسیدم ترمینال جنوب. خبر خاصی نبود. فقط یه اتوبوس بود که سرویس سبز
خواهرم یکی از مدارس فرهنگ درس میخونه
راننده سرویس یکی از بچه ها می‌خواسته یکی از بچه ها رو ببره بلا سرش بیاره مامانش که شکایت کرده مسئول سرویسه به دانش آموزه گفته بوده اگه مشکلیه بگو مامانت اینا خودشون بیان دنبالت :||| اون راننده رو اخراج کردن ولی قشنگ بی مسئولیتی و بیشعوری موج مکزیکی میزنه ماشالا
پ.ن: رانندهه چهل سالش یوده ها مردک عوضی
1چه بودیم؟ چه شدیم؟ #جشن_الله_اکبر
روزگاری جشنهای ما اینگونه بود. جشن ولیعهد دار شدن مردم. کسی که با کودتای آمریکا روی کار آمده پسر دار شده پسری که قرار است حاکمیت و پول کشور را به ارث ببرد. ..امروز آغاز چهل سال روی پای خودمان بودن ما است. امروز جشن ، #جشن_مردم است...خوب یا بد هر چه هستیم خودمانیم. خودمان.....جشنهایی که عمقش عزا بود نابود شد. بعد پهلوی ها یاد گرفتیم هیچ اراده ای مانع اراده ما نیست. ..اراده پهلوی با همه قدرتهای پشت سرشاراده صدام با همه
 
سفر مرا به باغ در چند سالگی‌ام برد
و ایستادم تا
دلم قرار بگیرد، 
صدای پرپری آمد
و در که باز شد
من از هجوم حقیقت به خاک افتادم.*
 
 
چقدر «مسافر» بودم  :)  
 انقدر که توضیح یک خطی تلگرامم «من از مجاورت یک درخت می‌آیم» باشه.
  
 
وسوسه‌ی بعدی سفرم...
  
«خیال می‌کنم
در آب‌های جهان قایقی است»
  
 
 *سهراب
 
توی ایستگاه اتوبوس در تاریکی و سرما و همهه ی بی مورد ِ باد ایستاده بودم . برای چند لحظه دست به سر کردن غصه ای که این روزها به جانم افتاده،  زیر لب تصنیف غریبانه ای را می خواندم ، یکهو صدای زنی میانسال با قد و بالای میانه که چادر خیلی براق سرش بود و رویش را هم محکم گرفته بود تصنیف خوانی ام را قطع کرد : ببخشید خانم ! خانم با شمام ! من : جانم حاج خانم ؟ او :  اینجا اتوبوس صارمی هست ؟ من : بله ، او : خیلی سرماست ، دو بار از وَن های اول کوثر پیاده شدم توی این
اتوبوس‌های شهری وقتی کهنه و مستعمل می‌شوند در موارد عجیب‌وغریبی مورداستفاده قرار می‌گیرند. یکی از عجیب‌ترین این موارد تبدیل اتوبوس بنز 302 به کامیون است! در این اتوبوس سقف قسمت عقبی بریده ‌شده و فضایی مسطح برای حمل بار تعبیه شده است؛ بنابراین اتوبوس 302 با تغییر کاربری تبدیل به یک کامیون موتورعقب شده که به جابجایی تانکر گازوئیل مشغول است
هدف از اجاره خودرو، رفاه و آسایش است. در این بین بسیاری از افراد بر این باور هستند که اجاره خودرو بسیار مقرون به صرفه است.
یکی از روش های اجاره اتومبیل، اجاره خودرو با راننده می باشد. این روش از اجاره خودرو نسبت به اجاره بدون راننده ارزان بوده و مورد پسند بسیاری از متقاضیان است.
آن دسته از مسافرانی که از کشور های دیگر به ایران سفر می کنند، می توانند از این روش برای تردد در شهر استفاده نمایند. شرکت اجاره خودرو رنتینال، خدمات ویژه و متفاوتی نسبت
سمت راستم پایانه اتوبوسه و سمت چپم تعداد زیادی تاکسی خطی و راننده‌هایی که هر کدوم مقصد خودشون رو برای گیر انداختن یه مسافرِ خسته از مترو فریاد می‌زنن. عصرها وقتی از سرکار بر می‌گردم بدون هیچ تردیدی تاکسی رو انتخاب می‌کنم ولی الان که خورشید بعد از ساعت‌ها خودنمایی تو آسمان، گورش رو گم کرده می‌تونم با خیال راحت‌تری استراحتی به جیبم بدم و سوار اتوبوس شم.هشت و بیست و سه دقیقه‌ست و طبق زمان‌بندی هشت و نیم باید حرکت کنه. اولین مسافر اتوبوسِ
راننده‌ی تاکسی دیروزی سگ اخلاق بود. با فون پی کرایه 1350 تومانی‌اش را پرداخت کردم. وقتی کد فون پی را به صندلی و داشبوردش چسبانده پس می‌شود پرداخت کرد دیگر. بعد بهش گفتم که آقا من با فون پی پرداخت کرده‌ام. شاکی شد که اول پرداخت می‌کنی بعد می گی؟ 
ازش پرسیدم مگه فون پی پولتون رو روزانه پرداخت نمی کنه؟
گفت: چرا. هر روز ساعت 8 شب پرداخت می کنه.
پیرمرد جلویی گفت: پس مشکل چیه؟
راننده با گستاخی برگشت گفت: مشکل اینه که 1350 تومن نرخ اول ساله. الآن نباید این
یه زمانی که صفحه تقویم زیاد هم از اون دور نیست بردخون اتوبوس داشت و مردم برای جابجایی تو شهر از ایستگاه اتوبوس استفاده میکردن... درست شنیدین بردخون اتوبوس داشته (کاش تا وقت داشتیم ازش عکس یادگاری میگرفتیم بلاخره از عکس یادگاری با مسئولین که خاطره اش زیباتره مگه نه؟)بزرگتر شدیم گفتن شهرداری بدهکار شده، راننده اتوبوس بیمار شده، مردم هم مایه دار دیگه کسی از اتوبوس استفاده نمیکنه!!چند روزی نگذشت با مجوز شورا اتوبوس شهرداری به مزایده رفت و با مه
تا سر خیابان پیاده رفتم.تاکسی سمند زرد رنگ منتظر مسافر بود تا پر شود و راه بیفتد.صندلی جلو را خانم مسنی اشغال کرده بود. یک آقا هم روی صندلی عقب نشسته بود و مشغول صحبت با گوشی اش بود.منتظر شدم تا نفر بعدی هم بیاید و تصمیم بگیرم وسط بنشینم یا سر.کنار ماشین ایستادم و به خیابان و آدم های در حال عبور نگاه کردم.دختر جوانی تخته شاسی در دست، گذشت.لباس های رنگارنگی بر تن داشت، کوله پشتی و کتونی آل استار، یک هنری به تمام معنا.دوست داشتم مسافر بعدی اوباشد.
سفر به آنتالیا به صورت زمینی 
 
شما می توانید سفر هیجان انگیزی به آنتالیا با تور زمینی آنتالیا ویژه نوروز 99 داشته باشید این تور از تهران از تاریخ 29 اسفند و2و3و4و5 فروردین آغاز می شود.
 
آنتالیا بعنوان یکی از پرطرفدارترین مقاصد خارجی ایرانی ها در فصل بهار و تابستان، متقاضیان زیادی برای سفر دارد. همواره سفر به آنتالیا به صورت هوایی برای مسافران عزیز تصور شده ولی تور زمینی آنتالیا بعلت قیمت مناسبتر و تجربه سفر گروهی شاد، می تواند سفری متفاوت
از مجموعه اتومبیل سازی بنز در شرکت رنتینال (بهترین اجاره خودرو تهران) مدل های زیر قابل اجاره هستند:
BENZ C200
BENZ E200
BENZ S500
BENZ CLS 550
BENZ E350
BENZ E250
اجاره این خودرو ها به دو صورت با راننده یا بدون راننده امکان پذیر است.
اجاره خودرو های بنز با راننده: این روش از اجاره اتومبیل برای آن دسته از عزیزانی که مدارک کافی برای اجاره خودرو بدون راننده را ندارند بسیار مناسب می باشد. سازمان ها و ارگان های خصوصی و دولتی می توانند هر تعداد از مدل هایی که مورد نظرشان است ر
دارم کم کم به خوابگاه عادت میکنم ,به اتاق آروم و تخت قشنگم,به دانشگاه خیلی خوشگلمون و به کلاس های درس... از خوابگاه تا دانشکده مسیر واقعا قشنگی داره که از کنار جنگل رد میشه  و گاهی صدای پرنده ها این فضا رو روح نواز تر میکنه... تعطیلات اخیر رو رفته بودم خونه , خونه که برای هر کسی معنای خودشو داره ,واسه من خونه یعنی خونواده یعنی پدر و مادر.... قشنگ بود ,,به تنم چسبید و با حس خوبش راهی شهر دانشگاهم شدم... 
توی اتوبوس ,صندلی جلو نشسته بودم و تمام مسیر به ر
امروز رفتم مصدق. یه مودم مبین نت داشتم که بردم مرجوع کنم. هوای اتوبوس کلافه کننده بود. فکر کنم راننده به جای کولر، بخاری روشن کرده بود.
پسری صندلی جلوی من نشسته بود. حداکثر شانزده هفده ساله. همون لحظه ای که اومدم تو اتوبوس محو زیبایی خیره کننده اون شدم.
موهایی طلایی، پوستی مثل برف، چشم هایی رنگی، بدنی کاملاً متناسب. تا به حال در عمرم کسی رو به این زیبایی ندیده بودم.
دوستش کنارش نشسته بود. با هم میگفتن و میخندیدن. هی عرق میکرد. یه دستمال کوچولو دس
دیشب ,همانجا ,روی قالی دراز کشیده بودم یک پتو رویم کشیدم و هق هق ارامی میکردم کا صدایم را نشنود ,صدای گریه کردنم را.... همانجا خوابم برد و صبح که بیدار شدم او رفته بود ,,,,دیدم گوشی ام کنار تختش است مشخص بود که آن را گشته ,من که چیزی برای پنهان کردن نداشتم ,طلا که پاکه چه منتش,به خاکه ,,,قرار بود عصر خودش بیاید و من را برساند ,قرار بود حالا که سرماخورده ام تنهایی با اتوبوس دراین زمستان راهی خوابگاه نشوم ,اما نمیتوانستم فضای خانه را تحمل کنم ,لباس هایم
پاشایی از توقیف یک دستگاه اتوبوس دیگر در خوی خبر داد و تصریح کرد: این اتوبوس با حمل ۳۳ ثوب لباس، ۱۳۰ کیلوگرم میوه خارجی، ۱۰۰ لیتر روغن زیتون، ۴۰ کیلوگرم برچسب خارجی، یک عدد قطعه تراشکاری و ۵۵ عدد کابل شارژ از ماکو به تهران در حال حرکت بود.
 
 
بیت‌الله پاشایی امروز در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در ارومیه در ارتباط با اهم کشفیات انجام شده در خوی در یک هفته گذشته اظهار کرد: در یکی از این عملیات‌ها ماموران انتظامی مستقر در ایستگاه ایست و بازرسی ای
اتوبوس آمبولانس
اتوبوس آمبولانس یکی از امکانات پیشرفته اورژانس پیش بیمارستانی در صحنه حوادث و بحرانها می باشد.
 
این اتوبوس آمبولانسها ویژه حوادث جاده ای و اورژانس 115 بوده و دارای 9 تا ۱۳ تخت برای رسیدگی و درمان حادثه دیدگان حوادث جاده ای و حوادثی چون زلزله و سیل می باشدکه بعضآ  قابلیت افزایش به 15تخت خواب را نیز دارد. یکی از مزایای اتوبوس آمبولانس این است که با تغییراتی در تجهیزات داخلی آن می توان با کمک حداقل 3 دستگاه اتبوس آمبولانس در کنار
از وقتی این فروشگاه الماس را در دولت آباد افتتاح کردند وضعیت ترافیک این محدوده خیلی بد شده . آقایون جلوی مغازشون را مانع می گذارند که کسی خودرو اونجا پارک نکنه . روبروی مغازه هم به راحتی و بدون دغدغه بعضی ها ماشین هاشون را تو ایستگاه اتوبوس پارک می کنند و اتوبوس مجبوره وسط خیابان مسافر پیاده و سوار کنه ..پلیس راهور هم نگو .. بی خیاااااال ... رد میشه و هیچی نمی گه..
من واقعا نمیدونم مردم از گرونی بنزین خوشحالن یا ناراحت؟؟؟ والا از وقتی گرون شده بشدت خیابونا شلوغتر شده!!! همش ترافیکه
حقیقتا دیگه حوصله و اعصاب رانندگی تو ترافیک و شلوغی و این رانندگی های (خیلی عذرخواهم) چهارپا گونه ی خیلی از راننده هارو ندارم
و البته ۳۰ لیتر بنزین در ماه هم کفاف رفت و امدهای بنده رو نمیده ضمن اینکه پمپای گاز هم کمن هم شلوغن و عملا باید کلی بنزین بسوزونی تا بتونی گاز بزنی!! بعدم تا برگردی یه خونش خالی شده! ۲یا نهایتا ۳ روز عمر
 
ساعت دوازده شب سوار اتوبوس شدیم و صبح حول و حوش ساعت هفت صبح اصفهان بودیم .
با ترانه معروف میخوام بِرم به اصفهان که از پخش کننده راننده صدایش به گوش می رسید و در حالیکه گردنردیم بخاطر خواب بر روی صندلی اتوبوس کاملا خشک شده بود و حرکت نمی کرد بیدار شدم بالاخره در نصف جهان بودیم!
شاید باورتان نشود ؛ سالها بود که می خواستم به اصفهان بروم و هرگز فرصت و شرایطش پیش نیامده بود.
حالا اگه به حساب خلوتی صبح جمعه ها نگذاریم اولین چیزی که در بدو ورود نظرم
صبح که از خونه زدم بیرون به امید سوار شدن اتوبوس خط واحد، پول نقد زیادی همراه خودم نبرده بودم. از شانس  بدم یا بهتره بگم بی برنامه گی  شرکت اتوبوس رانی اتوبوسی نبود و مجبور شدم با تاکسی برم نادری اونجا هم تا مسیر بعدی باید تاکسی سوار میشدم. عجب بارونی گرفته بود پول تاکسی هم که نداشتم! بلاخره عابر بانک یافتم و پول نقد گرفتم و بدو بدو سوار تاکسی شدم. بارون توی مسیر وحشتناک شده بود  اصلا روبرو دیده نمیشد! راننده پسر جوونی بود منم بدون چتر تا در دف
از ختم فراز بر میگردم (همکلاسی دبیرستانم که توی هواپیمای کیف بود). برگشتنه توی تاکسی بنرهای "همه همدردیم" رو نگاه می کردم و به چشمهای سرخ و از گریه خشک شدۀ پدر فراز فکر می کردم. شما همدرد ما نیستین عزیز دل، شما خودِ خودِ درد هستین. شماها امثال نادر طالب زاده و کوشکی و زینب ابوطالبی هستین، یه سری هیولا که میگن صدتای این هواپیما هم در راه مملکت بزنیم هیچه. دهن کثیفتون رو باز می کنید و به خودتون اجازه میدین در مورد خاک و ناموس این مردم اظهار نظر کنی
راننده اسنپ چمدان سنگینم را جابه جا می‌کند و می‌گوید‌: می‌خواهی جنگ بروی؟ می‌گویم: نه. دارم از جنگ برمیگردم!
راه آهن که می‌رسیم، چمدان را بیرون می‌گذارد و با ترحم میگوید: این را چه جوری می‌خواهی ببری؟!
جای پله برقی، آقای کناری دستی می‌رساند و چمدانم را تا دم قطار می آورد. مامور قطار میپرسد: این آقا با شماست؟ 
می‌گویم: نه. هیچ کس با من نیست...
اصنشم اگه تو بودی، دستم با این وسیله های سنگین درد نمی‌گرفت. ترحم دیگران هم اذیتم نمی‌کرد. 
اصنشم
مسافر جمعه : قطعاً کم خوانده ای رمانی که هم عاشقانه باشد هم سیاسی هم تاریخی
 
مسافر جمعهنویسنده: سمیه عالمیانتشارات: کتابستان
بریده کتاب:
از بالکن حیاط را نگاه کرد. کف حیاط پر از پاره های آجر و شاخه های درخت بود. کتاب ها را ریخته بودند وسط حیاط و آتش زده بودند و دودش پیچیده بود توی حیاط.نمی فهمید چه اتفاقی افتاده! هنوز داشت سرباز های توی حیاط را می شمرد که چیزی از بالای پشت بام کف حیاط افتاد. رسول چشم انداخت کف حیاط. آدم بود … صفحه « ۲۰۱»
سوار تاکسی شدم. همیشه اولِ راه کرایه را حساب می کنم. جنگ اول بِه از غرولند و نارضایتی آخر. دلیل دیگرم هم این است اگر پول خرد لازم داشته باشد کارش راه بیفتد. راه همیشگی بود و کرایه مشخص. راننده پانصد تومان اضافی تر می خواست. ندادم. ترمز زد. پیاده شدم. دو ثانیه بعد سوار تاکسی دیگری بودم که نذر داشت امروز کرایه نگیرد. گفت کارگر است. این دومین باری بود که سوار ماشینی می شدم که به عشق ائمه مسافر جا به جا می کرد.
به قول آقای فاطمی نیا «اینا از اسراااره آق
نماز شکسته مخصوص مسافر است. فرد مسافر باید نماز‌های چهار رکعتی خود را که شامل نماز ظهر، عصر و عشا می‌شود به صورت دورکعتی مانند نماز عصر بخواند. نماز شکسته اگر قضا شد قضای آن هم شکسته خوانده می‌شود.
مسافر چه کسی است؟
زمانی که فردی ۸ فرسخ (هر فرسخ بین ۵ تا ۵/۵ کیلومتر است) معادل ۴۵ کیلومتر را به صورت رفت و برگشت از شهر خود دور شود و قصد اقامت ده روزه یا بیشتر نداشته باشد مسافر به حساب می‌آید.
 
منبع: بخش مذهبی بیتوته
نماز شکسته مخصوص مسافر است. فرد مسافر باید نماز‌های چهار رکعتی خود را که شامل نماز ظهر، عصر و عشا می‌شود به صورت دورکعتی مانند نماز عصر بخواند. نماز شکسته اگر قضا شد قضای آن هم شکسته خوانده می‌شود.
مسافر چه کسی است؟
زمانی که فردی ۸ فرسخ (هر فرسخ بین ۵ تا ۵/۵ کیلومتر است) معادل ۴۵ کیلومتر را به صورت رفت و برگشت از شهر خود دور شود و قصد اقامت ده روزه یا بیشتر نداشته باشد مسافر به حساب می‌آید.
منبع: بخش مذهبی بیتوته
از وقتی سوار ماشین شدم دلشوره داشتم
تسبیح و برداشتم و شروع کردم صلوات فرستادن 
و همش با خودم مرور میکردم که با دعا کردن پیش امد بد و از خودتون دور کنید... فکر کنم تو نهج البلاغه خونده بودم..
خوابم برد وقتی چشمام و باز کردم دیدم یه عالمه پلیس دور ماشینمونن و میگن پیاده شو پیاده شو 
وحشت کردم!هممون پیاده شدیم فکر کردن راننده چیزی همراهشه که به اخطار های پلیس توجه نمیکرد گویا 20دیقه دنبال ماشین ما بودن به ما گفت شما چیزی نمیگفتید اینطور ویراژ میرف
دلم برای نوشتن تنگ میشه! بیشتر از نوشتن برای لحظه های مکث زندگی دلتنگم
دوست دارم بازم یه دفتری داشته باشم که خیلی بهم حس نوشتن بده و از دیدنش خوشحال بشم! راستی چه قدر شهر بدون اتوبوس ها دلگیر شده! البته شهر رو هم فقط توی فاصله ای که توی اسنپ نشستم می بینم! هیچ کجا مثل صندلی های اتوبوس برای تماشای یه شهر خوب نیست ...
 
آدم تا وقتی تنهاست لحظه ها انگار با تامل و زور می گذرن ، اما وقتی تنها نیستی انگار سوار هواپیما شده باشی! همه چیز تند می گذره! 
تقریبا سه روز تو یزد موندیم. روز اول به دیدار با خانواده برادر همسر گذشت. روز دوم یه دوری توی یزد زدیم و قرار بود روز سوم بعد از ناهار به سمت استهبان حرکت کنیم.
از اونجایی که استهبان اتوبوس مستقیم نداشت باید بلیط نیریز میگرفتیم. صبح همسر بی‌حال بود. اینترنتو هم که چک کردیم دیدیم برای نیریز بلیط ساعت ۷ میاره، که یعنی حدود یک و نیم دو نصف شب میرسیدیم. اولش فک کردیم دیر اقدام کردیم و اتوبوس ساعت ۲ پر شده، بعد دیدیم خوش‌شانسی ما بیشتر از این حرفا
جلوی تاکسی نشسته بودم و داشتم شماره‌های به‌دردنخور را از گوشی‌ام پاک می‌کردم. پسر جوانی که عقب نشسته بود از راننده پرسید: «عمو از گوشیت راضی هستی؟» به راننده نگاه کردم. موبایل دستش نبود و داشت رانندگی می‌کرد. برگشتم و به پسر جوان نگاه کردم. پسر جوان هم به من خیره شده بود. فهمیدم که سوالش را از راننده نپرسیده و از من پرسیده است.  به پسر جوان گفتم: «با منید؟» پسر گفت: «بله، گوشیه خوبیه؟» گفتم: «چرا به من گفتین عمو؟» پسر گفت: «چی بگم؟... بگم پدرجا
مزایای عمده نصب ردیاب برای اتوبوس با توجه به مقرون به صرفه بودن و دقت بالا، تکنولوژی جی پی اس یک راه حل بسیار محبوب در زمینه رو به رشد برنامه های کاربردی مانند ردیاب اتوبوس ها شده است. هنگامیکه شرکتهای اتوبوس رانی از ردیاب جی پی اس برای مدیریت اتوبوس های خود کار گرفتند، متوجه بهبود در بهره وری از اتوبوس های خود شدند. آنها همچنان متوجه شدند که مسافران تمایل بیشتر به استفاده از اتوبوس هایی که در آنها ردیاب GPS استفاده شده است را نشان می دهند.
ما
این روزها همه مطلب زیر را سرچ می کنند
پایتخت 6  و یا مثلا بیوگرافی فلان بازیگر پایتخت 6 و .... و یا
اول بهتون بگم برای دانلود خود مجموعه بهتر به سایت شب دی ال سری بزنید
 
دانلود قسمت 5 پنجم پایتخت 6 شش
و مطالب مشابه دیگری مانند این یکی که در آخر همین نوشتار درج می کنم-واقعیت این است که مردم ایران بسیار به سریال دیدنی پایتخت علاقمند هستند و برای ارزش و اهمیتی وصف ناشدنی قائل هستند.
اما وقتی می گوییم پایتخت دیگر عمرش به سر آمده همزمان با اتمامش به دلی
آمار نشان میدهد رزق و روزی از ساعت 9 صبح به بعد تقسیم میشود 
 
زیرا اگرصبح زود تقسیم میکردند رفتگران راننده های اتوبوس و تاکسی معلمین و دانش آموزان عزیز همه پولدار و ثروتمند بودند 
 
اما بازاریان همه از ساعت 9 صبح به بعد سرکار میروند و پولدار و ثروتمند هستند 
 
حالا هی صبح زود بیخود پانشید
رییس مرکز اورژانس و مدیریت حوادث دانشگاه علوم پزشکی کاشان از مصدوم شدن 16 نفر بر اثر تصادف اتوبوس با کامیون در اتوبان نطنز به کاشان خبر داد. حسین ریاحی اظهار کرد: در ساعت ۲۱:۵۷ دقیقه شامگاه یکشنبه نهم تیرماه تماس مردمی با مرکز ارتباطات اورژانس مبنی بر برخورد یک دستگاه اتوبوس با کامیون در حوالی عوارضی قمصر کاشان دریافت شد.
ادامه مطلب
دسته ی اتوبوسو گرفتم و خودمو کشیدم بالا، مثل همیشه اون وقتِ صبح اتوبوس شلوغ بود و هوای دَم کرده ی پر از نَفَسش خفه کننده!!
به خانومِ عبوسی که کنار پنجره نشسته بود گفتم "ببخشید خانوم میشه لطفا پنجره رو باز کنید؟! "
چپ چپ نگام کرد و گفت" هوا سرده"، دوباره برگشت سمت شیشه ی اتوبوس و به بیرون خیره شد.
پنجره های بسته و آدمای خسته ای که گاهی به هَم زٌل میزدن به طورِ واضحی انرژی منفی فضارو زیاد کرده بود، با ترمزِ راننده چنتا مسافر به هم برخورد کردن و برای

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها